درمان اختلالات در جلسه ي مشاوره

مكايم هاي دفاعي

اگر دفاع نباشد ما احساس وجود داشتن نخواهيم كرد.

دفاع است كه ما را تشكيل مي دهد.

دفاع ها مي خواهند محروميت ها و دردهاي ما را توجيه كنند.

مكانيزم هاي دفاعي

دفاع خوب تجربه ي انسان بودن را براي ما ممكن مي كند و قابل تحمل مي شود.

بدون دفاع انسان نمي تواند زندگي كند.Repretion يا سركوب در واقع سعي مي شود

كه مطلبي ناخوداگاه بماند و شخص از صحبت كردن درباره آن طفره مي رود

در همين زمان است كه مقاومت نيز رخ مي دهد.

براي مثال شخصي كه دو حس متضاد به او داري بايد يكي از خصوصياتش را سركوب كني،

اين نوع سركوب بيشتر در كودكي رخ مي دهد

به طور مثال داشتن ميل جنسي به پدر و در عين حال تر از خشم او.

هدف روانكاوي گسترش خودآگاه از طريق فسخ سركوب است،

يعني ما بتوانيم همزمان حس هاي متضاد دروني مان را درك كنيم و به آگاهي برسيم.

در روبيكاو مشاوره رايگان با روانشناسان مجرب و متخصص داشته باشيد.

انواع مكانيزم هاي دفاعي

مكانيزم دفاعي انكار (Denial)

رد و عدم پذيرش آنچه كه اتفاق افتاده است.

هر زمان كه كسي از عزيزانمان مي ميرد اولين واكنش ما نسبت به آن موضوع انكار مرگ است،

چرا كه براي خودآگاه آسان تر است تا واقعه ي تلخ را نپذيرد.

مكانيزم دليل تراشي

مطرح كردن يك سري دليل منطقي براي توجيه يك اتفاق است.

اين مكانيزم خيلي به خودآگاه نزديك است چون از منطق استفاده مي كند.

مكانيزم عقلاني سازي

كمي بالاتر از دليل تراشي است.

ايده هاي روشن فكرانه مطرح مي كند و با كلمات بازي مي كند.

فرافكني(projection) 

نسبت دادن چيزي كه مربوط به خودت است به يك فرد ديگر.

فرافكني زماني رخ مي دهد كه دو ميل متضاد آگاهانه وجود دارد ولي در خودآگاه ،وجود هر دويشان سخت است.

به طور مثال: من هم فردي مهربان هستم و هم خودخواه، گاه مهرباني و گاه خودخواهي غلبه مي كند!

اينجا يكي از دو صفت كه معمولا صفت منفي هست را سركوب مي كنيم.

من مهربانم و نه خودخواه! اين خودخواهي را كه هنوز وجود دارد را روي ساير افراد فرافكني مي كنيم.

مكانيزم هاي دفاعي

زماني كه حس متضادي وجود داشته باشد فرافكني مي كنيم

يكي از آن دو را ولي اگر حس متضادي وجود نداشته باشد و فقط يك صفت يا حس منفي باشد آن را سركوب مي كنيم.

وقتي در فرد فرافكني مي بيني بايد دنبال حس متضاد در او بگرديد.

مكانيزم دفاعي شكافتن يا دو شقه كردن(spliting)جداسازي

يعني يك واقعيت واحد را در دو وجه متضاد داخل آن ببينيد

و چون اين دو وجه نمي تواند در كنار هم قرار بگيرد يكي از اين دو وجه را حذف مي كنيم.

مثلا يك وجهي ديدن افراد در متون شريعتي

همه ما دوست داريم در زندگي عادي جداسازي را انجام دهيم و آدم ها را خوب يا بد ببينيم،

يعني افراد را در دو قطب سياه و سفيد قرار دهيم.

شخصيت هاي مرزي جداسازي را خيلي انجام مي دهند

و در واقع نمي‌توانند يك استان را با وجوه مختلف ببينند.

مكانيزم هاي دفاعي

آن ها خيلي سريع تمايزشان عوض مي شود. چون آن وجهي كه سركوب شده ،از بين نرفته و جا به جا مي شود.

ما در سطح روان شناختي زماني به پختگي مي رسيم كه بتوانيم وجوه مختلف را در موارد مختلف بپذيريم.

اولين جداسازي را خود مراجع در برابر درمانگرش انجام مي‌دهد، اول او را ايده آل مي بيند و بعد از مدتي بي ارزش!

مكانيزم والايش

درد ها و رنج هايش را در كانالي قرار مي دهد كه از لحاظ وجهه اجتماعي خوب به نظر برسد.

مثلا كسي شكست عشقي شاعر مي شود، شخص پرخشاگر كاراته كار مي شود.

مكانيزم واپسروي(regression)

بازگشت به دوران قبلي رشد را بازگشت مي گويند، مثلا زمان استرس دوست داري كسي را بغل كني.

زمان فوت كسي، همه دور هم جمع مي شوند.

منبع: www.roobikav.com